گاهی دلم می خواهد زیر طاق ابروهایش لم بدهم.یا میان جو گندمی هایی که از روز اول بالای پیشانی اش دلبری می کردند بدوم بچرخم و بخندم. هه . می گویی دیوانه ام؟ شاید هم ته دلت مسخره ام می کنی و می گویی: ((جمع کن بابا . این چیزشعرا دیگه قدیمی شده )). اما تو باورکن . باور کن که هنوز هم با هر نگاهش تمام ِ من می تپد. تب می کند . شعله می کشد. دوستش دارم و همین دوست داشتن ِ صاف و ساده بزرگترین دارایی من است.
روزت مبارک مرد من.
گویی ,کن ,تمام ,هم ,دلم ,چیزشعرا دیگه ,می گویی ,من می ,ِ من ,تمام ِ ,نگاهش تمام
درباره این سایت